در این روزها ...
سلام به همه دوستای گلم وماماناشون که این مدتی که نبودم به وبلاگم سر میزدن از همه ممنون خب کجا بودم ؟؟؟بازم مریض بودم اینبار سرفه های شدید ولی الان خوبم خدارو شکر .اینم عکسای جدیدم که البته بعلت عدم امکانات فقط 2 تاست . بابا جونم قول داده برام یه دوربین خوب بخره که 24 ساعته ازم عکس بگیرن بگین ایشالا... مهرو در پارک در حال خوردن . تازه هم به کالسکه م بلیسکویت دادم هم به لباسم ... همه رو سیر کردم اینم منم جیگر طلا با کیک ده ماهگیم . بزن دست قشنگه رو خب حالا بذار مامان کمی از شیرینی هات بگه : اول که عاشق دایی مرتضی شدی از بغلش هیچ جا نمیری چنان خودتو واسش لوس میکنی که ... بابایی یادت داده از پله های خونشون ب...